بچهها نه درکی از هویت خودشون دارن و نه توانایی زندگی مستقل. یکی از مهمترین وظایف مادر پدرها اینه که بچهها رو از این وضعیت "وابستگی کامل" طوری به سمت "مستقل شدن" هدایت کنن که شخصیت فرزند هم درست ساخته بشه - خودش رو قبول داشته باشه و به خودش احترام بذاره. /۱
کتاب میگه وظیفهی مادر و پدر اینه که هم "آشیانهای محکم" در اختیار فرزند بذارن تا احساس امنیت بکنه، و هم بهش "بال و شهامت پرواز" بدن، تا به خودش اطمینان داشته باشه، از اون آشیانه بپره و برای خودش زندگی مستقلی شروع کنه. /۲
هیچ ارتباطی بین {سطح تحصیلات پدر و مادر، درآمد خونواده، و طبقه اجتماعی} و {میزان عزتنفس در فرزند} وجود نداره. تحقیقهای متعدد نشون دادن که کیفیت رابطهی پدر و مادر با فرزنده که میزان عزتنفسش رو مشخص میکنه. /۳
پدر و مادری که خودشون عزتنفس بالایی دارن، معمولا فرزندانی هم تربیت میکنن که همین ویژگی رو دارن. فرزند بطور ناخودآگاه از آدمهای بالغی که در زندگیش میبینه الگو برداری میکنه. پدر و مادری که روحیاتِ شخصیتی کاملی دارن، همون رو به فرزند هم منتقل میکنن. /۴
کتاب میگه یکی از بهترین راههای انتقال حس آرامش و امنیت به فرزند "لمس کردن"ـه. حتی وقتی فرزند هنوز توان حرف زدن نداره و قادر به درک محیط اطرافش نیست، معنی لمس رو درک میکنه. فرزندانی که خیلی در آغوش کشیده نمیشن، در بزرگسالی کمتر رابطهی دوستانهای با خودشون دارن. /۵
فرزندی که محبت زیاد دریافت میکنه، در بزرگسالی احتمالا عزتنفس بالاتری داره. ولی این عشق و محبت پدر و مادر به این معنی نیست که همیشه تایید میکننش. به این معنیه که حتی وقتی کاری رو تایید نمیکنن، عشق خودشون رو پس نمیگیرن. هیچوقت ارزش فرزند رو به قضاوت نمیذارن. /۶
عشق پدر و مادر لزوما تبدیل به احترام نمیشه. اونا باید حواسشون باشه چی به بچه میگن. همون حرفها بعدا تبدیل میشه به نحوه گفتگویی که فرزند با خودش داره. هر بار که خواستن به فرزند بگن "بد" یا "احمق" یا… از خودشون بپرسن آیا دوست دارن فرزندشون بعدا چنین دیدی نسبت به خودش داشته باشه؟ /۷
همه ما نیاز داریم که دیده و درک بشیم. این نیاز در بچهها که هنوز شخصیتشون کامل نشده بیشتر هم هست. درک کردن رو نباید با تایید و تشویق اشتباه گرفت. مثلا وقتی میگیم "به نظر میاد از مشق خسته شدی" یا "به نظر ناراحتی" فرزند رو تایید نکردیم. ولی به اون این حس رو دادیم که میفهیمش. /۸
وقتی احساسات بچهها رو ارزیابی میکنیم، یا حتی بدتر، بخاطر اون احساس سرزنششون میکنیم، اونها یاد میگیرن احساسشون رو سرکوب کنن و دچار شرم بشن. مثلا وقتی میگیم "ناراحت نباش" یا "تو نباید حس حسادت داشته باشی"، فرزند رو به زیرزمینِ تنهایی میفرستیم. /۹
گفتیم حمایت پدر و مادر باید در جهت مستقل بار اومدن فرزند باشه. این حمایت باید متناسب با سن فرزند باشه. مثلا پدر و مادر باید تن نوزاد لباس بپوشونن. ولی یک بچهی شش ساله خودش میتونه لباسش رو بپوشه. /۱۰
وقتی یک بچه شش ساله سوالی میبرسه، پدر و مادر اون سوال رو جواب میدن. ولی اگه یک نوجوون سوالی میپرسه، شاید بد نباشه ازش بپرسن نظر خودش چیه.
میشه استقلال نظر رو در سنین پایین تقویت کرد. مثلا مادر وقتی میخواد برای فرزندش لباس بخره، بهش دوتا گزینه بده و انتخاب نهایی رو به اون بسپره/۱۱
میشه استقلال نظر رو در سنین پایین تقویت کرد. مثلا مادر وقتی میخواد برای فرزندش لباس بخره، بهش دوتا گزینه بده و انتخاب نهایی رو به اون بسپره/۱۱
بعضیها فکر میکنن عشق ورزیدن به فرزند یعنی تایید بیچون و چرای اون. در صورتیکه تایید بیمورد هم به شدت مخربه و به عزتنفس فرزند ضربه میزنه. فرزند نیاز به محدودیت و ساختار داره تا احساس امنیت بکنه. آزادی بیش از حد استرس و اضطراب رو در بچه تقویت میکنه. /۱۲
تایید یا انتقاد باید چطور باشه؟ کتاب میگه هر دو باید متمرکز روی عمل باشه، نه شخصیت بچه. کاری که کرده رو دقیق توضیح بدید، و حس خودتون رو بگید. اگه کار درستی بود ازش "تشکر" کنید؛ و اگه کار نادرستی بود، راه جبرانش رو توضیح بدید. /۱۳
مثلا رواندرمانگرها هیچوقت به بچهها نمیگن "آفرین"، "کارت خوب بود"، یا "چه بچه خوبی هستی". این حرفها، اگرچه مثبت هستن، همراه خودشون قضاوت دارن. اینطوری بچهها به قضاوت دیگران محتاج میشن، و توانِ ارزیابی کارهاشون رو بدست نمیارن. /۱۴
اگر بجای تاییدِ قضاوتگرانه، از بچه تشکر بشه، خودش متوجه میشه که کارش خوب بوده. مثلا تو آزمایشی، وقتی معلم از بچهها بخاطر انجام دادن تکلیفشون تشکر میکرد، دیدن بچهها خودشون کار خوب رو تشخیص میدن؛ اونها میگفتن "من کارم خوب بود. معلممون دوستش داشت" /۱۵
برای انتقاد هم همینطوره. مثلا مادر به فرزندش میگه "وقتی برادرت رو زدی، من ناراحت شدم." با توضیح دادن کار اشتباه بچه و بیان احساس خودش، شخصیت بچه رو تحقیر نمیکنه، و قضاوت کارهاش رو به خودش میسپره. مهارتی که فرزند بهش احتیاج داره. /۱۶
نیازی نیست پدر و مادرها خودشون هم تظاهر کنن که بینقص هستن. اگه تمرین کنن که در فضای خونواده دغدغههاشون رو بگن، اشتباهاتشون رو بپذیرن و سعی کنن جبرانشون کنن، هم عزتنفس رو در خودشون بالا میبرن، و هم الگوی مناسبی برای فرزند میشن. /۱۷ و پایان