در این #رشتو براتون از یک داستان واقعی #پرستو بری میگم، داستانی که سرنوشت اروپا رو تا حد زیادی تغییر داد، از پول، قدرت، رابطه جنسی تا زن، جنایت و خیانت، شخصیت اول داستان ما پطرکبیر است، افسانه‌ای ترین حاکم روسیه ولی وقتی داستانش رو بشنوید می‌بینید که خیلی هم افسانه‌ای نبود 👇
ما در این داستان از بسیاری از مسائل خلاف عرف چون سکس، خیانت، رابطه‌های کثیف، روابط همجنس حرف می‌زنیم (چون عین تاریخ است) اگر به این چیزها حساسیت دارید بهتره نخوانید اصلا به من هم فحش ندید🔞
👇
اما اگر به تاریخ و روابط قدرت علاقه دارید این رشتو کاملا مناسب شماست، لطفا #ریتوییت کنید که بقیه هم بخونند، این داستان رو در طول روز می‌نویسم و تا شب هم تمام میکنم. بریم سراغ داستان، 👇
ما به سالهای ابتدایی زندگی پطر کاری نداریم چون یکماه بعد از تولدش شاه میشه ١۶٨٢ اما در واقع خواهرش حکمرانی میکنه، به کمک دو وزیر بسیار معروف «گوردون» اسکاتلندی و «لُفور » سوییسی. همین لُفور بود که چند سال بعد تو خیابون های مسکو یک بچه خوشگل پیراشکی (کلمه در اصل روسی است) میبینه👇
این بچه به حدی سر و زبون دار بوده و ظاهراً هم همسن پطر، که لُفور تصمیم میگیره با خودش به قصر ببره تا همبازی پطر باشه 🤨 قسمت رو می‌بینید؟ از پیراشکی فروشی تا همبازی پطر🙄 ولی این تازه شروع قهرمان اصلی داستان ماست 👇
با من باشید لطفا و داستان رو کم کم بخونید، تا آخر روز، یکی از عجیب ترین داستانهای جنگ قدرت در اروپا و بهتون کمک می‌کنه تا حدودی جریانهای قدرت سنتی رو در اروپا بشناسید 👇ادامه دارد اما ریتوییت یادتون نره مردونه
اسم بچه بوده الکساندر دانیلویچ «منشیکوف» 😬 با اون منشیکوف که بعدها بعنوان سفیر روسیه به ایران میاد اشتباه نشه، اینجا تقریبا در اواسط دوران صفوی هستیم. تزار پطر و منشیکوف نه تنها با هم رفیق میشن که بسیار به یکدیگر نزدیک میشن، با هم بازی میکردند با هم تفریح میکردند👇
راز و رویایی نبود که پطر به منشیکوف نگفته باشه حتی گفته میشه اولین رویای ساخت سن‌پطرزبورگ هم اولین نفری که پطر باهاش صحبت کرد همین منشیکوف بود، با هم به هلند رفتند و در کارخانه کشتی سازی کار کردند

*از سروران عذرخواهی میکنم تولد پطر ١۶٧٢ هست که من به اشتباه ٨١ نوشتم، شرمنده
توضیح کوچکی در مورد رومانف‌ها (خاندان سلطنتی)روسیه هم مثل همه اروپا درگیر جنگ قدرت داخل خاندان سلطنتی بود،از طرفی رومانف‌ها و از طرفی‌گروههای متمایل به دیگر کشورهای اروپایی بخصوص آلمان و انگلیس تمام تلاششان رو داشتند که بر ترکیب حکام تاثیر بگذارند، داستان تازه داره جالب میشه😁👇
همانطور که پطر و منشیکوف با هم بزرگ میشن برخلاف پطر، منشیکوف علاقه‌ای به تحصیل و کتاب نداشته و شخصیتی کاملا سطحی بوده ولی همیشه در خدمت بوده، یکی از نقاط تاریکی این داستان نحوه رابطه منشیکوف و لُفور هست، 👇
قطعا لُفور (یکی از نمایندگان گروه طرفدار اروپا در مقابل رومانف‌ها) باعث رشد منشیکوف در دستگاه میشه ولی دقیقاً مشخص نیست که لُفور تا چه حد در تربیت و شکل‌گیری شخصیت منشیکوف تاثیر داشته، از نظر «من» خیلی
سوفیا (خواهر پطر) با کمک همین لُفور و گوردون شورش‌های دهقانان و طبقه شهری مسکو رو فرومیشونه و در کشور نظم نسبی برقرار میکنه، باز هم به اعتقاد «من» بتوصیه گوردون و لُفور پطر رو به اروپا می‌فرستند تا با علوم جدید و پیشرفته آشنا بشه👇
برای اینکه داستان رو سه‌بعدی تصور کنید، پطر فردی بوده با دو متر قد(واقعا کبیر بوده😬) منشیکوف حدود ١٨۴ قدش بوده که با اینکه قد بلند بوده باز هم کنار پطر کوچک بنظر میاد، پطر همین قد بلند بهش اعتماد بنفس عجیبی از بچگی میده و زیاد در قید و بند افراد یا خانواده‌های بالا نبوده👇
اصلا برای همین بوده که منشیکوف رو «دوست» داشته. بله واقعا منشیکوف رو از صمیم قلب دوست داشته 🥴 شاید تنها عشق واقعی زندگیش. و همین تبدیل میشه به بزرگترین نقطه ضعف زندگیش👇 ادامه دارد
لُفور خیلی سریع برای پطر یک زن انتخاب می‌کنه، «اودوکسیا» دختری از یک خانواده اشرافی ولی باز هم نه از رومانف‌ها در حالیکه پطر تنها ١٩ ساله بوده، پسر اولش «الکسی» بدنیا میاد. ولی نه از اودوکسیا خوشش میومده نه علاقه‌ای به زندگی خانوادگی داشته 👇
پطر و منشیکوف، برای اولین بار با هم در ١۶٩٧ به اروپا میرن و از اینجاست که زندگی هر دو کاملاً عوض میشه، ولی این مسافرت نه تنها توسط لُفور برنامه ریزی شد که حتی این دو با افرادی که از قبل لُفور و دستیاری «گولووین» معین کرده بودند دیدار میکنند 👇
پطر و منشیکوف در ابتدا مرتب به میهمانی ‌های اشراف دعوت میشدند ولی حوصله‌اش سرمیرفت تا اینکه منشیکوف (شما بخونید لُفور) اون رو به خانه ‌هایی خاص هدایت می‌کنه 🙄👇 از اینجای داستان ببعد خوندنش واقعا به ذهن باز و آزاد نیاز داره، خواهش میکنم با جایی هم مقایسه نکنید👇
اون دو تا با هم میرن به محل بدکاره‌ها و در یک ORGY PARTY در آمستردام شرکت میکنند،🤦🏻‍♂️🥴 پطر در همون شب چند لیتر شراب میخوره و همه در تعجب بودند که چرا نمیمیره؟ 🤔 این تازه آغاز این دو با هم بود، از آنجا به آلمان میرن ولی این بار که بدهانشون مزه کرده بود خودشون پارتی درست میکنند👇
معروفه شکی نیست که این دو بهم بسیار نزدیک بودند ولی تا کجا؟ چند سال قبل یک نامه‌ای از پطر به منشیکوف به خط خودش پیدا شد که هیچ شکی از رابطه این دو با هم نگذاشت😬👇
در نامه پطر، منشیکوف رو «آلکسیاشا» (تو مایه‌های الکسیا جون خودمون) صدا میکنه، در نامه از یک اورجی پارتی حرف میزنه که چقدر بهش خوش گذشته ولی لذتش ناقص بوده تا لذت به آغوش کشیدنش رو نچشیده بود( نامه در فوریه ١٧٠٣) البته نامه تعاریف چندش‌آوری هم داره که من بیخیال میشم👇
یک بار دیگه ازتون خواهش میکنم اگر تا اینجا خوندید و داستان براتون جالبه لطفا توییت اول رو ریتوییت کنید که بقیه هم بخوانند 🙏😇👇
هر چقدر پطر به منشیکوف نزدیک تر میشد، مسلما حسادتها هم به رابطه این دو در دربار روسیه بیشتر میشه دیگه به جایی رسیده بود که پطر اگر میخواست کسی رو بحضور بپذیره اول باهاش شرط میکرد که حق نداره از منشیکوف حرف بزنه 🙄 و همینطور بود که منشیکوف به صعود خودش در دربار ادامه میداد👇
در ١۶٩٩ لُفور بطور ناگهانی و در حالی که چهل و خورده‌ای سال بیشتر نداشته فوت میکنه، و اینجا بود که به معنای واقعی منشیکوف رو خدا دو تا بوس می‌کنه 😁 این جمله رو آخر رشتو به یادتون میارم باز 👇
اولین نتیجه براش عنوان «پرنس» منشیکوف بود، خودش هم به قدرت بسیاررررر علاقمند و استراتژ بود، در میدان جنگ هم لیاقتهایی از خودش بروز میده بخصوص در جنگ معروف «پولتاوا» در ١٧٠٩ ، نیروی دریایی روسیه با کمک منشیکوف و زیر نظر پطر توسط هلندی‌ها بازسازی میشه، 👇
با علم به علاقه پطر به سن‌پطرزبورگ در ساخت اونجا علاقه بسیاری نشون میده ولی رابطه‌اش با تزار همیشه در اوج نبود، ضعف منشیکوف برای پول و مقام و بخصوص گماردن شبکه خودش در پستهای حساس از چشم تزار پنهان نمیمونده تا جایی که یک بار شمشیر می‌کشه که بکشتش جلوی چشم بقیه 😰👇
اما منشیکوف یک پراگماتیست واقعی بوده لام تا کام حرف نمیزنه، یک بار پطر که ازش عصبانی بوده میگه می‌فرستم همون خمیرگیری کنی، تنها کاری که خوب بلدی، نیم ساعت بعد با یک سینی پیراشکی داغ جلوی همه ظاهر میشه و داد میزنه پیراشکی، پیراشکی داغ😁 و تزار خنده‌اش میگیره👇
اون خوب بلد بوده که چطور خودش رو در بالا و پایین قدرت نگه داره تا جایی که حتی از فروختن بدن خودش هم در این را ابایی نداشته 🙄🤦🏻‍♂️ اما تازه کار منشیکوف شروع شده
منشیکوف شبکه ای پیچیده از آدم‌های خودش همه جا کار میذاره، از خزانه دار تا استاندار در اکثر شهرها، ولی علاقه‌ای به پول و قدرت دشمنانش رو هم بطور تصاعدی زیاد میکنه، قصرش در سن‌پطرزبورگ در حد کاخ پطر بود، چند بار بعنوان رییس تیم مذاکرات دیپلوماتیک میشه که گند میزنه👇
پس پطر مسولیت تربیت پسرش آلکسی رو بهش میسپاره، اولین کاری که می‌کنه دور کردن مادر آلکسی اودوکسیا از بچه بوده، بسیاری از تاریخ‌دانان معتقدند آلکسی از مسیر اصلیش منحرف شد تنها بخاطر تربیت منشیکوف( تصویر پطر و الکسی در بغلش منشیکوف هم پشت سرشون) 👇
ولی وظیفه اصلی منشیکوف تهیه مهمانی‌های Orgy برای تزار بود، برای این کار باید تا می‌تونست زنها و دخترهایی که حاضر بودن تا خرخره مشروب بخورند رو (گاهی با شوهرانشان 😰🤦🏻‍♂️) فراهم کنه و به مهمونی بیاره، این وسط زیرآبی هم میرفته،👇
در این رفت و آمدها منشیکوف در خانه پرنس باوئر از رختشور خونه‌اش خوشش میاد و باوئر هم که چاره‌ای جز تقدیم مارتا رختشور خوشگلش به آقا نداشت🙄🥴 مارتا دختری از شرق اروپا بود که در ادبیات روس معروفه بیشتر به روی زندگی علاقه داشته تا عمقش. 👇
مسلما از ارتباط با منشیکوف استقبال میکنه، و منشیکوف به «خانه» خودش منتقل می‌کنه، ولی اهداف بلندپروازانه‌تری برای مارتا هلنا داشت، در حالی که آلکسی رو به سمت تنفر از پدرش و هر چی رومانف هست سوق میداد، در همان حال مارتا رو در یکی از این مهمانی‌ها توی بغل پطر میندازه👇
این مارتا همان کاترین اول آینده است 😲 در ١٧٠٨ پطر با مارتا ازدواج می‌کنه و از اون زمان اسم کاترین رو بهش میده، لازم به گفتن نیست که تمام رفتار و حرکات کاترین با دستور و تحت نظر منشیکوف بود، این شاید یکی از بزرگترین عملیات های موفق پرستوبری در تاریخ باشه،👇
هم خانواده رومانف کاملا دستشون از قدرت کوتاه شده بود، تمام پستها و بخصوص سفرا با نظر منشیکوف انتخاب میشدند، در ١٨١۵ پطر در یک orgy party چنان مشروب میخوره که برای دو روز رو به مرگ میوفته، جایی که کشیش می‌دارند تا آخرین وصیتش رو بکنه، اما نمیره از بخت بد منشیکوف😬👇
١٧١۵ صحیح می‌باشد 😬 برای منشیکوف و گروهش اون زمان بهترین زمان بود که پطر غزل خداحافظی رو بخونه، ولی نمیشه، اون سه سال طول می‌کشه تا آلکسی بخت برگشته شورش کنه و دستگیر، شکنجه و در نهایت اعدام بشه😰👇
ولی همون زمان هم افولش شروع میشه هم رومانفها بدگویی‌هاشون اوج میگیره بعد از اعدام آلکسی، هم پطر هم از کارهای منشیکوف دیگه خوشش نمیاد و بارها باهاش برخورد می‌کنه ولی یکدفعه و بیهوا در ١٧٢۵ پطر میزنه و میمیره در ۵٣ سالگی¯😲👇
بلافاصله شایعه مسموم کردن پطر توسط منشیکوف در شهر میپیچه ولی اون هم همه رو با شبکه عجیبش ساکت می‌کنه و شورای حکومتی تشکیل میشه برای انتخاب جانشین شاه مرحوم، اینجا لحظه ای بود که منشیکوف تمام عمرش رو در انتظارش سپری کرده بود، لحظه سرنوشت 👇
منشیکوف همون اول جلسه اعلام می‌کنه که برای حفظ نظم و امنیت از گارد سلطنتی دعوت کرده که بیاد در داخل کاخ😐 دیگه همه اعضا حساب کار میاد دستشون اگر نخوان نظم مورد نظر جناب منشیکوف رو رعایت کنند حسابشون با گارد سلطنتی است 🤦🏻‍♂️👇
کاندیدا فقط یکی بود پطر دوم پسر١٠ ساله آلکسی، اما منشیکوف میگه من از پطر شنیدم که گفته کی گفته کاترین نمیتونه، حکومت کنه؟ همین جمله کافی بود که حضار اهمیت گارد سلطنتی در حیاط کاخ رو درک کنند و فوراً به کاترین رای بدهند🤦🏻‍♂️👇 و منشیکوف مثل سوفیا میشه حاکم مطلق روسیه 👇
تمام منافع آلمان و انگلستان با حکومت منشیکوف ببخشید🙊 کاترین تامین میشه اون در اولین حرکت پطر کوچولو رو از پایتخت تبعید می‌کنه و تمام قراردادهای خارجی رو بازبینی می‌کنه ، از همه خوشحال تر آلمانی ها بودند که رضایت کامل داشتند از عملکرد منشیکوف، ولی دنیا برای همه بازی داره 👇
١٧٢٧ تنها دوسال بعد میزنه و کاترین ناگهانی میمیره 🥴 دیگه این بار پرستوی دیگری نداشته منشیکوف، تمام تلاشش رو می‌کنه که دوباره همون بازی رو تکرار کنه اما نمیشه، پطر کوچک بعنوان پطر دوم تاجگذاری می‌کنه و منشیکوف دخترش ماریا رو باید اون در میاره 🙄 👇
این بار دیگه رومانف‌ها بهش مهلت نمیدن و دستش رو خونده بودند، و به سیبری تبعیدش میکنند و خیلی زود هم اونجا میمیره، این پایان کار یکی از مهمترین پرستو های اروپایی در پایتخت اسلاوها بود، آنها برای تقریبا ربع قرن همه چیز رو در کنترل خودشون داشتند، 👇
این شبکه تقریبا برای ۵٠ سال به محاق می‌ره تا دوباره در قالب کاترین کبیر آلمانی به قدرت برمیگرده، در مورد تاثیر این دو گروه بر سیاست روسیه در ایران هنوز به نتیجه قطعی نرسیدم وقتی مطمئن بودم می‌نویسم ✋خوش گذشت با شما. یا علی
You can follow @bahramgour.
Tip: mention @twtextapp on a Twitter thread with the keyword “unroll” to get a link to it.

Latest Threads Unrolled: