بدشانسترین روز زندگیم :)
https://abs.twimg.com/emoji/v2/... draggable="false" alt="👇" title="Rug van hand met omlaag wijzende wijsvinger" aria-label="Emoji: Rug van hand met omlaag wijzende wijsvinger">
دختر خالم ، تهران رزیدنت بود و بعد از کلی خواستگار به یکیشون جواب مثبت داد و قرار بود بیان شهر ما برای مراسم عروسی
چون غریبه بودن مادرم گفت لباسای الانت به درد این عروسی نمیخورن و حتما لباس جدید بخر و این حرفا/۱
دختر خالم ، تهران رزیدنت بود و بعد از کلی خواستگار به یکیشون جواب مثبت داد و قرار بود بیان شهر ما برای مراسم عروسی
چون غریبه بودن مادرم گفت لباسای الانت به درد این عروسی نمیخورن و حتما لباس جدید بخر و این حرفا/۱
تقریبا هشت سال پیش بود و لباس قد و اندازه منم خیلی سخت گیر میومد، بعد از گشتن کل بازار همون صبح روز عروسی یه شلوار کتون کرمی خوشگل خریدم و عصر که داشتم اتو میزدم که خط تاش بره، تلفن و زنگ خونه با هم زنگ زدن، اتو رو گذاشتم برم دکمه آیفونو بزنم و بیام و حواسم به تلفن پرت شد/۲
تلفنو برداشتم، یهو بوی شلوار سوختهم بلند شد و دو دستی کوبیدم رو سرم که آی هوار شلوار گرون و خوشگلم سوخت و تلفنو انداختم و یه مشت فحش ک دار به یارو دادم و گفتم خب حالا چه خاکی به سر بریزم؟
مادرم زنگ زد که شلوار خریدی؟ گفتم آره ولی قشنگ نیست با همون شلوار قبلیم میام/۳
مادرم زنگ زد که شلوار خریدی؟ گفتم آره ولی قشنگ نیست با همون شلوار قبلیم میام/۳
گفت اصن حرفشو نزن، فردا این فامیل دوماد نمیگن پسرخاله عروس مث گداها اومده بود عروسی؟ میری یه شلوار قِشنگ میخری(و کلی غر که همه کارات دقیقه نودیه)
هیچی مام گفتیم شلوار قد ما که که گیر نمیاد دیگه، ولی بریم شاید معجزه رخ داد
حالا ساعت پنج بود و ما هفت باید سالن باشیم/۴
هیچی مام گفتیم شلوار قد ما که که گیر نمیاد دیگه، ولی بریم شاید معجزه رخ داد
حالا ساعت پنج بود و ما هفت باید سالن باشیم/۴
رفتم وسط بازار، فامیل نزدیک داماد که همه از تهران اومده بودن شهر ما، رو دیدم و کلی خوش و بش کردیم و داشتیم حرف میزدیم که احساس کردم صورتم از بالا به پایین به شکل خطی خیس شد و فامیل کُ*کش داماد دارن زمینو گاز میزنن از خنده و منم فکر میکردم خندههاشون به خاطر حرفا و شوخیای منه/۵
یه لحظه خودمو تو شیشهی یه مغازه نگاه کردم که دیدم یه پرندهی قرمساقِ اسهال ریده رو سرم و چه ریدنی؟ پدرسگ طوری تنظیم کرده بود که کل محموله مدفوع یکجا روی سرم خالی نشه و دقیقا خطی صاف از گوه کلاغ یا کبوتر، از پیشونی تا کنار لبم رو پوشش میداد/۶
در جا از خجالت سرخ شدم و با دستمال کاغذی سعی کردم گوه سبزِ اون پرندهی هزار پدر رو پاک کنم که بدتر یه رنگ سبز خفیف روی بقیه صورتم پدیدار شد، در این حین اون مهمونای عن هم هی سعی میکردن خندهشونو کنترل کنن و بیشتر و شدیدتر میخندیدن و من پوزخند عصبی میزدم/۷
خلاصه خداحافظی کردم و به زمین و زمان فحش میدادم و هر مغازه ای میرفتم برای شلوار، میگفتن شلوار اندازهت نداریم، میدونی چرا؟ میگفتم چرا؟ میگفت چون قدت بلنده، گفتم واقعا مرسی که گفتی، ما آینه نداریم، در جریان نبودم و میرفتم مغازه بعدی که برای قد رشیدم(به قول ننهم) شلوار پیدا کنم/۸
بالاخره یه شلوار کبریتی تخمی به تمام معناو بسیارگشادپیدا کردم که مث رپرای آمریکایی بود ولی بااین تفاوت که اونا تیشرت بزرگم میپوشیدن و هیکل ردیف بود ولی من یه شلوار گشاد با یه پیرهن قرمزخطی آستین بلند پوشیده بودم و یه کفش کالج سفیدکه تخمیتر از خودش واقعا دیگه در جهان پیدا نمیشه/۹
گفتم خب داداش همین شلوارو بپیچ ببرم، طرف نگام کرد گفت مسخره میکنی؟ گفتم نه دیگه، مسخره چرا؟
گفت واقعا میخای اینو ببری؟ گفتم آره
گفت برو بگرد یه چیز خوب پیدا کن به نظرم، گفتم داداش وقت ندارم همینو بده تا ربع ساعت دیگه باید عروسی باشم.
طرف شلوارو داد منم دیگه اتوش نکردم/۱۰
گفت واقعا میخای اینو ببری؟ گفتم آره
گفت برو بگرد یه چیز خوب پیدا کن به نظرم، گفتم داداش وقت ندارم همینو بده تا ربع ساعت دیگه باید عروسی باشم.
طرف شلوارو داد منم دیگه اتوش نکردم/۱۰
پوشیدم و با تیپ فوق الذکر رفتم عروسی میون کلی کت و شلوار و کراواتی شیک، با شلوار گشادی که روی زانوش یه خط تای ضایع داشت، همشم وسط داشتم شیلنگ تخته مینداختم، با چه اعتماد به نفسی؟
https://abs.twimg.com/emoji/v2/... draggable="false" alt="🚬" title="Rooksymbool" aria-label="Emoji: Rooksymbool">
خاک بر سرت دامپزشک
https://abs.twimg.com/emoji/v2/... draggable="false" alt="🤦🏽" title="Persoon die hand voor zijn gezicht houdt (getinte huidskleur)" aria-label="Emoji: Persoon die hand voor zijn gezicht houdt (getinte huidskleur)">
https://abs.twimg.com/emoji/v2/... draggable="false" alt="♂" title="Mannelijk teken" aria-label="Emoji: Mannelijk teken">
اون وسط یکی داشت به همه شاباش میداد و به من که رسید../۱۱
خاک بر سرت دامپزشک
اون وسط یکی داشت به همه شاباش میداد و به من که رسید../۱۱
دستشو دراز کرد پولو بذاره دم دهنم، منم دهنمو باز کردم منتظر پول که یهو یه عنتر سگ طرفو صدا کرد و یارو رفت، منم همینطور با دهن باز دنبالش راه افتادم وهی گردنمو درازمیکردم پولو بگیرم که ک*کش واقعا رفت. منم دیدم ضایعه حالا میگن یارو دنبال پول بود و اینابه حرکتم ادامه دادم
چطوری؟/۱۲
چطوری؟/۱۲
به صورت دایره ای میچرخیدم و سرمو هی جلو میاوردم و لبمو باز و بسته میکردم. یکی از اقوام گفت داری چکار میکنی؟ آبرومونو بردی. گفتم مگه نمیبینی؟ دارم مث ماهی میرقصم.
گفت بیا بابا تو پسر حاج علی هستی، نباید از این زهرماریا بخوری، بیا برو بشین/۱۳
گفت بیا بابا تو پسر حاج علی هستی، نباید از این زهرماریا بخوری، بیا برو بشین/۱۳
رفتم بشینم، جای یه عنتری بود که همش شوخی غارنشینی میکرد، رفته بود مستراح و داشت میومد و دید من دارم جاش میشینم سریع اومد صندلیو کشید از زیر پام و یهو داشتم میفتادم که به میز و صندلی و شلوار یارو متوسل شدم که نیفتم که کاش میفتادم و این خفت رو نمیکشیدم. همه برگشتن نگاهم کردن/۱۴
بالاخره بلند شدم و گفتم این چه کاریه؟ یه خنده تخمی زد که داشتی میفتادی؟؟
(نه. کسکش کمرم خسته شد گفتم خودمو بزنم به زمین)
(اینو سانسور نکردم چون واقعا کسکش بود یارو)
و تا آخر جشن یه گوشه نشستم و خیار و موز میخوردم که اتفاقات امروز رو فراموش کنم/۱۵
(نه. کسکش کمرم خسته شد گفتم خودمو بزنم به زمین)
(اینو سانسور نکردم چون واقعا کسکش بود یارو)
و تا آخر جشن یه گوشه نشستم و خیار و موز میخوردم که اتفاقات امروز رو فراموش کنم/۱۵
عروسی تموم شد و فامیل دورا رفتن و گفتن شما نزدیکا بیاین خونه
رفتیم تو حیاط خونه و همه خودیا بودن و فیلمبردارم اومده بود. یه آهنگ خیلی شاد گذاشتن و من ترجیح دادم کنار وایسم که بیشتر از این گند نزنم. داشتم دست میزدم که به خاطر سبقه طویل در امر رقص کل فامیل یکصدا گفتن قشنگ میرقصی/۱۶
رفتیم تو حیاط خونه و همه خودیا بودن و فیلمبردارم اومده بود. یه آهنگ خیلی شاد گذاشتن و من ترجیح دادم کنار وایسم که بیشتر از این گند نزنم. داشتم دست میزدم که به خاطر سبقه طویل در امر رقص کل فامیل یکصدا گفتن قشنگ میرقصی/۱۶
بیا وسط و قرش بده
منم جوگیر بودم اصن حواسم نبود لباس کسشری تنمه، رفتم وسط شروع کردم به رقص و قشنگ گرم شده بودم که پسر خاله مشنگم یکی از این فشفشهها که توی ده ثانیه پنجاه تا ترقه پشت سر هم میزنه انداخت هوا. خیلی عجیبه فشفشه ها اون بالا نترکیدن و مستقیم افتادن توی یقه پشت گردنم/۱۷
منم جوگیر بودم اصن حواسم نبود لباس کسشری تنمه، رفتم وسط شروع کردم به رقص و قشنگ گرم شده بودم که پسر خاله مشنگم یکی از این فشفشهها که توی ده ثانیه پنجاه تا ترقه پشت سر هم میزنه انداخت هوا. خیلی عجیبه فشفشه ها اون بالا نترکیدن و مستقیم افتادن توی یقه پشت گردنم/۱۷
دقیقا همون موقع که فیلمبردار روی من زوم کرده بود، این فشفشه هم پشت گردن ما شروع به ترکیدن کرد و منم تقلا میکردم این توله سگو از لباسم بندازم بیرون و خیلی خیلی شرایط ضایعی بود. فیلمبردار کرهخرم تمام اون مدت روی من زوم بود و خلاصه عروسی تموم شد/۱۸
توی برگشت مث این فیلما سرمو تکیه داده بودم به شیشه ماشین و به چراغای شهر توی تاریکی شب نگاه میکردم و میگفتم خدایا چرا من؟ :)
اونا هم وقتی منو میبینن میگن دمت گرم هر وقت افسرده ایم فیلم عروسی رو میبینیم و قهقهه میزنیم :)
خلاصه که تف به این روزگار
بازم فک میکنین بدشانسین؟
https://abs.twimg.com/emoji/v2/... draggable="false" alt="😁" title="Grijnzend gezicht met lachende ogen" aria-label="Emoji: Grijnzend gezicht met lachende ogen">
پایان|
اونا هم وقتی منو میبینن میگن دمت گرم هر وقت افسرده ایم فیلم عروسی رو میبینیم و قهقهه میزنیم :)
خلاصه که تف به این روزگار
بازم فک میکنین بدشانسین؟
پایان|